وبلاگicon
لذت تنهاییــــــــــــــــ



















لذت تنهاییــــــــــــــــ
توجه : مطالب این وبلاگ هیچ ربطی به اسم وبلاگ ندارد :دی

گفتم: غم تو دارم!!!:| گفتا: برو کثافت:| گفتم: که مال من شو گفتا: با این قیافت؟:-O :|! کلا آدم بیشعوریه.ازش بدم میاد


برچسب‌ها: -- ادامه مطلب --
برچسب:, -- -- A.M.I.R --

 پسره به دختره شماره داد و بعد یک ساعت اس ام اس بازی شروع شد این هم محتوی اس ام اس بازیشونه : :)))
دختره: سلام اسمت چیه چند سالته؟!
پسره: علی 26 یو ؟!
دختره: اسمت !
پسره:علی 26 یو ؟!!
دختره: اسمت !! :|
پسره:علی 26 یو ؟!!!
دختره: اسمت !!!!! :||||||
و این روند 30 دقیقه ادامه داشت تا پسره زنگ زد فهمید اسم دختره
اِسمَت بود !!!! D:

 


برچسب‌ها: -- ادامه مطلب --
برچسب:, -- -- A.M.I.R --

 سلام بچه ها...

مامان بابام بعد از سالهای دراز مارو بردند بیرون غذا بخوریم...

همبرگر سفارش داده بودند به محض اینکه من از باشگاه اومدم بیرون با ماشین اونجا بودند

تا منو ببرند اونجا...

عاغا جاتون خالی دهنم سرویس شد...

پدرم دراومد...

یه طرف دهنم آفت زده بود اونطرف دهنم دندونم درد میکرد...

خلاصه سرویس شدم امشب...


برچسب‌ها: -- ادامه مطلب --
برچسب:, -- -- A.M.I.R --

 یاس و Tech n9ne

صدای اتحاد...

ینی هیپ هاپی نیست کسی که اینو دانلود نکنه...

خدای آهنگه...

لینک دانلود از رپصدا


برچسب‌ها: -- ادامه مطلب --
برچسب:, -- -- A.M.I.R --

بچه ها فولاد ماهان با پتروشیمی بازی داره...

از ذوب اهن و مهرام که باختیم...

دعا کنید از پتروشیمی با اختلاف کمتر ببازیم...

 


برچسب‌ها: -- ادامه مطلب --
برچسب:, -- -- A.M.I.R --

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به سلامتی بیگرز که یادمون داد زندگی واقعی یعنی چی...

کل زندگیت به فناس اگه این اهنگو گوش نداده باشی...

...

قسمتی از اهنگ مسیر :

سررررد و گرم این زندگی رو چشیدممممممممم

سنننننننگینیِ بارِشو رو دوشم کشیدممممممم

مییییییییرم به سمت فردای روشنن

هرروز بیشتر میریییییییزه ، این برگای عمرمممممم

.

.

.

خیلی قشنگه چشمکچشمکچشمکچشمکچشمکچشمکچشمکچشمک


برچسب‌ها: -- ادامه مطلب --
برچسب:, -- -- A.M.I.R --

 


برچسب‌ها: -- ادامه مطلب --
برچسب:, -- -- A.M.I.R --

 سلام بچه ها...

حالتون خبه؟ بچه ها خبن؟

.

.

.

امروز بدلیل جلسه ی شورای نمیدونم چی چی ما ساعت 11 از مدرسه تعطیل میشدیم . با احسان و سالار و چنتا دیگه از بچه ها قرار گذاشتیم بعد از مدرسه بریم پیست آسفالت و بسکتبال بازی کنیم . قرار شد توپ رو من بیارم.

اقا منم صبح یه ساک گندهههههههه اوردم که محتویاتش شامل توپ ، یه جفت کفش ، گرمکن و دفتر و کتابام بود...

دوزنگمون تموم شد و ساعت 11 شد و ما اومدیم که بریم پیست.

زنگ اخر فیزیک داشتیم و پنج دقیقه بعد از اینکه زنگ خورد کلاس خلوت بود و من و احسان و دوسه نفر دور میز معلم بودیم.

این ساک من خععععلی بزرگ بود و انداخته بودم رو کولم.

وایسادم جلوی میز معلم و گفتم : اقا برو تا کار ساک!!!

معلممونم چشاشو گرد کرد و گفت : تو کار ساک؟؟؟؟؟

منم پشتمو کردم و گفتم : اینو میگم...

گفت : اها ...

.

.

.

یعنی من و احسان به محض اینکه از کلاس اومدیم بیرون از خنده زمینو گاز میگرفتیم!


برچسب‌ها: -- ادامه مطلب --
برچسب:, -- -- A.M.I.R --

صفحه قبل 1 ... 7 8 9 10 11 ... 13 صفحه بعد